عکس های اواخر چهارده ماهگی
محمدمانی و شما که اصلا کنار هم نایستادید و ما مجبور شدیم تک تک عکس بگیریم این هم محمدمانی جیگر من این هم قندعسلم که تازه از خواب ظهر بیدار شده(همون روزی که خاله ها خونمون بودند) قربون اون چشمهای خوشگلت برم مننننننننننننننن این پهلوون من کلا کارش همیشه با لوازم آشپزخانه هست این هم جا سیب زمینی پیاز که جدیدا کشفش کرده این گل پسر من که فردای مهمونی خاله مریم اینا هوس کرد ادای محمدمانی رو دربیاره که بعد از لحظه ای نتونست و گریه اش گرفت ...